داستان درباره دو خواهر به نامهای الیزا و دبی است که خیلی با هم کنار نمیآیند. اما زمانی که زندگی دبی در خطر میافتد، الیزا تمام تلاشش را میکند که او را نجات دهد…
سیندرلا به عنوان یک شاهزاده خانم تازه تاجگذاری شده به سرعت متوجه می شود که زندگی در کاخ - و مسئولیت های سلطنتی او - چالش برانگیزتر از آن چیزی است که او تصور می کرد. در سه داستان دلچسب، سیندرلا از دوستان حیوان خود و مادرخوانده پری خود دعوت می کند تا به او کمک کنند زیرا او لطف و جذابیت خود را برای نقش سلطنتی خود به ارمغان می آورد و متوجه می شود که صادق بودن با خود بهترین راه برای تحقق رویاهای شماست.
لایتینگ مک کوئین، ماشین مسابقهای خوشعکس است که همیشه برای پیروز شدن مسابقه میدهد. مک کوئین در راه رسیدن به محل مسابقات قهرمانی جام پیستون در کالیفرنیا برای مسابقه دادن با دو رقیب دیرینه، به طور غیر منتظرهای خود را در جاده ۶۶ شهر رادیاتور اسپرینگ مییابد و با شخصیتهای این شهر آشنا میشود و درمییابد که زندگی همانند یک سفر است نه خط پایان و جز برنده شدن، چیزهای مهم دیگری نیز در زندگی وجود دارد …
خانوادهای از ابرقهرمانهایی که سعی میکنند زندگی کاملاً معمولیای را در بین مردم داشته باشند، از روی اجبار وارد یک نبرد میشوند تا دنیا را نجات دهند …
تیمون میرکات و پومباا گرگی بهترین دوستان و قهرمانان گمنام ساوانای آفریقا هستند. این پیش درآمد ماجراجویی متحرک دیزنی شما را قبل از شروع ماجراجویی سیمبا به عقب می برد - خیلی به عقب. شما همه چیز را در مورد تیمون و پومبا خواهید یافت و در حالی که آنها به دنبال خانه عالی می گردند و سعی می کنند یک توله شیر پریشان را بزرگ کنند، آنها را تگ کنید.
شخصی تاج پادشاه نپتون را دزدیده است و کسی هم به طور مشخص نمیداند که این فرد کیست. اما به نظر میرسد که کار آقای کراب باشد. آقای کراب رئیس باب اسفنجی داستان ماست. بنابراین داستان به گونهای پیش میرود که همه فکر میکنند آقای کراب متهم اصلی داستان است. از طرفی آقای کراب حاضر است بمیرد اما به ترفیعی که همیشه منتظر آن بوده و حتی در رؤیاهایش به آن فکر میکرده برسد. باب اسفنجی هم برای کمک به رئیسش همه کار میکند. دوست باب اسفنجی به نام پاتریک مأمور میشود که به شهر صدفی رفته و اگر میتواند تاج پادشاه را دوباره بازسازی کند و با این کار زندگی آقای کراب را نجات دهد و…
اندی دِیویس، ۱۸ ساله، کمتر از سه روز تا رفتن به دانشگاه فاصله دارد. اسباب بازیهایش، شامل وودی و باز لایت یر، درباره آینده نامعلومشان نگرانند. آنها به طور ناخواسته سر از مهدکودکی در می آورند که در آنجا با مشکلات فراوانی رو به رو می شوند…
وقتی گارگامل جادوگری شیطانی موجودات کوچک آبی رنگ را از روستایشان اسمارف و خانههای قارچ مانندشان بیرون میکند، این موجودات به وسط پارک مرکزی شهر نیویورک آمده و تا قبل از اینکه گارگامل همه چیز را نابود کند، باید راهی برای بازگشت به سرزمین جادوییشان پیدا کنند…